ناهيد
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو





  اربعين منم ميخوام بيام   ...

 

 

 

 

 

بعضي افراد انچنان براي زيارت امام حسين (ع) مشتاق اند كه حاضر اند در روز اربعين و ساير شعاعر حسيني روز هاي فراواني و مسافت هاي بسيار زيادي را پياده روي كنند تا به مقصدود و حرم حسيني برسند .
يكي از دوستان بنده نقل ميكرد كه پنجاه سال پيش كنار ضريح حضرت سيد الشهدا (ع) مشغول زيارت بودنم ، ناگهان متوجه پيرمردي شدم كه با لباسي كه مملو از گرد وخاك بود وارد حرم مطهر شد ، پس به سمت ضريح امد وخطاب به حضرت سيد الشهدا (ع) عرض كرد : ثروتي نداشتم كه با آن مركبي كرايه كنم ، از منزل تا حرم را كه چهل فرسخ بود به عشق زيارت تو ، با پاي پياده امدم.اين چه عشق و شوري است كه پيرمرد فقير و ناتوان را به حرم معشوق ميكشاند .
در بيابان گر به شوق كعبه خواهي زد قدم
سرزنش ها گر كند خار مغيلان ، غم مخور
(حافظ شيرازي)
سپس آن پيرمرد به حضرت عرض كرد : براي اولين بار به كربلا آمدم . از آنجاي كه آدرس نداشتم ، از ديگران مسير حرم شما را مي پرسيدم تا به اين جا رسيدم . سواد كافي ندارم تا زيارت نامه ي شما را بخوانم ، اما حسين جان ! در روز قيامت در ميان جمعيت انبوه نميتوانم شما را پيدا كنم به اينجا آمدم تا به شما بگويم ، در روز قيامت خود در جست و جوي من باش ، دست م

را بگير و مرا در كنار خودت در بهشت قرار بده .(منبع)ايين اشك و عزا در سوگ سيد الشهدا

موضوعات: حضرت رقيه(س)  لینک ثابت



[سه شنبه 1395-08-18] [ 09:39:00 ب.ظ ]





  ناز دانه حسين(ع)   ...

عمه بيا گم شده پيدا شده           

                                           كنج خرابه شب يلدا شده


 

  منبع:شمع سوخته،علي اسدي

موضوعات: حضرت رقيه(س)  لینک ثابت



[سه شنبه 1395-08-11] [ 03:37:00 ب.ظ ]





  نمونه ای از جوانمردی   ...

داستان جوانمرد قصاب

اسم یکی از نواحی جنوب تهران است در قدیم قصابی بود که زمانی کنیزی نزد ایشان آمد و مقداری گوشت خواست قصاب گوشت بدی به وی داد . اریاب کنیز با دیدن گوشت ضمن دعوا با کنیز وی را فرستاد تا گوش را تعویض کند اما قصاب با گرفتن گوشت , گوشت بدتری به وی داد و گفت اگر دباره برگردی با همین چاقو می کشمت.کنیز گوشت را پیش ارباب آورد و ارباب گفت :برو گوشت را عوض کن و الله می کوشمت . دختر نگران شد و نشست متوسل به حضرت امیرالمومنین علیه السلام شد و خطاب به حضرت درخواست کمک کرد.ناگهان دید آقایی می آید (تنها دلیلی که می گویند حضرت علی علیه السلام به تهران آمده است این حکایت است )حضرت به دختر فرمودند بیا برویم پیش قصاب تا شفاعتت کند نزد قصاب آمدند . حضرت به قصاب گفتند گوشت این دختر را پس بگیر ,قصاب گفت من که گفته بودم گوشت را عوض نمی کنم و سیلی محکمی به صورت حضرت زد . حضرت فرمود بیا برویم پیش اربابت در خانه , تا شفاعتت کند همین طور که برمی گشت جبرییل به شکل انسانی نازل شد و به قصاب گفت: میدانی سیلی به چه کسی زدی ؟ این فرد امیرالمومنین علیه السلام بود قصاب تا شنید با ساطور دست خود را قعط نمود و دوان دوان خدمت امیرالمومنین علیه السلام آمد و گفت یا علی شما مرا ببخشید من این دختر را می خرم,آزاد می کنم و غلام این دختر می شوم, مغازه ام را می فروشم و به این کنیز میبخشم. مرا ببخش . از آن پس به این قصاب می گفتند: قصاب جوانمرد.

نویسنده :متن سخنرانی استاد حجه الاسلام والمسلمین عابدی

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1395-08-04] [ 01:26:00 ب.ظ ]





  نماز روز عاشورا   ...

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1395-07-16] [ 12:15:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما